33-90

ساخت وبلاگ

امکانات وب

داد زد: عمه! پس دادم! بیا منو بشور! و دوید طرف حموم! تا قبل دیروز فقط یک بار پوشکش رو عوض کرده بودم. اونم وقتی که فقط چند ساعتش بود... پاشدم و گفتم: خب پوشک بیار. من از کجا وردارم؟! پشت به من و تو قاب 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 174 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:01

پرسیدم: خب حالا شرایط دوره های عمومیتون چی هست؟

با ناز و ادا گفت: ببین عزیزم، دوره های عمومی ما دوازده جلسه ست در ماه و مربی بهتون برنامه ی کلی میده. یعنی هر سه بخش بالا تنه و پایین تنه و حرکات جنبشی تو برنامه ی هر روز هست.

و اینکه مربی ما به همه ی رشته ها، اجحاف کامل داره و...


انگار یهو همه چی پاز شد... دنیا یه لحظه از چرخش ایستاد...


پژواک "اجحاف" تو مخم ادامه پیدا کرد...

دیگه هیچی از توضیحات دخترک رو نفهمیدم...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 190 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:01

صب تلفن خونه زنگ خورد. شماره خونه داداشم بود. برداشتم و گفتم: جانم؟ جوجه با خنده گفت: للاااااااااام! - سلام عششششقم! حالت چطوره؟؟؟ - عمه! اوباب بخر! - حباب چقدری؟ - حباب گنده ی گننننده! - باشه عزیزم! 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 188 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:54

کلافه، انگشتمو گذاشتم رو گوشم و نگاش کردم... گفت: چیه؟! سمعک؟! سر تکون دادم که: آره... و رفتم تو آشپزخونه که براش چایی بیارم و یه کمم آروم بشم... وقتی برگشتم دیدم یکیشو گذاشته. تلوزیونو روشن کردم. تکر 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 185 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:54

زنگ زدم بهش که: داری میای اینجا، برای من یه چیز خوشمزه بیار! گفت: چیز خوشمزه تو خونه مون نداریم! گفتم: خب برو برام بخر! یه کم فک کرد و بعد گفت: مممم... آسام ایسی اوبه؟ گفتم: آره عمه! خوبه! با ذوق گفت: 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:54

سرمو یه وری خم کرده بودم و گوشی رو با شونه م نگه داشته بودم و همزمان تو کیفم دنبال کلید میگشتم...  وارد راهرو ساختمون که شدم، صدای عزیزم جونم گفتنم پخش شد تو ساختمون!... رضایت نمیداد..کوتاه نمیومد... 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:54

سرش تو گوشی بود و داشت با قیافه ی جدی تند تند دستشو میزد رو صفحه. انگار که داره مسج تایپ میکنه.

گفتم: چی کار داری میکنی عمه؟!

اخماشو کرد تو هم و زیر چشمی نگام کرد و گفت: کار دارم!

پرسیدم: کارت چیه عزیزم؟

با همون اخم جواب داد: کااار!

به زور خنده مو کنترل کردم و گفتم باشه. به کارت برس!

همونجوری که سرش تو گوشی بود گفت: کارم تموم شد گوشی رو میدم بازی کنی!...

...

نمیرم براش آخه؟!



33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 186 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:54